عکسای کوچولولوم
سلام گل من امدم اگه قسمت باشه عکساتو امروز دیگه بزارم این عکس واسه روزای قبل عیده اینجا نوشتم رفتیم یزد واسه نی نی کوچولومون دکتر که تو مریض شدی چشمات خراب شد ولی زود خوب شدی مامانی داشت لباس عیدت تنت میکرد ببینه اندازته یا نه شیطونی من اینجا همش میرفتی سراغ ایینه یا زیر میزش کلی ترسیدم شمدونی هاش بریزی رو خودت خلاصه الان شمدونی هاشو جمع کردم ناز دختر خوشکلم بشم من اینجا که میبینی سیزده بدر 96 هسته بله درسته ایشون ببیی هستن خودت اونجا داشتی جر میدادی که بری پیش این گوسفند به زبون شیرین خودت(ببیی) اونجا از بس گفتی دایی دایی دایی های جیگرت این مسئولیت قبول کردن نوبتی یا تو ببرن پیش ببیی ی...
نویسنده :
حس مبهم
12:13